و خب مثل همه ی وقتایی که از خوندن چند تا متن و نوشته و حتی وبلاگ یه احتیاج شدید و عجیب به نوشتن و نوشتن و نوشتن میاد سراغم ، امروز عصر حوالی غروب بعد از خوندن دو تا پست به این حالت دچار شدم! به نظر من این یه نوع بیماری میتونه باشه ... یه نوع بیماری شیرین که مثلا اختلال در کروموزوم هاس! یا شایدم نوعی فلج مغزی به حساب بیاد که من به شخصه دچارشم ... جوری که از همون حوالی غروب تا الان حالمو عوض کرده ... این بیماری قشنگه! مثل چال لپ میمونه که به نوعی فلجی توی ماهیچه های صورت محسوب میشه ولی یه آپشنه برای خوشگل تر شدن... اگر بهش بگیم سندرم نوشتن ، من مبتلاشم! اما این سندرم وقتی خطرناک میشه که مینویسی و مینویسی یهو میبینی همشو داری پاک میکنی ... از حوالی غروب تا الان چیزی نزدیک سه تا پست و یک کانال تلگرام رو حتی ... !