نامه ها یک روز بادبادک میشوند :)

آسمانـ سبز پر رنگ ...

نامه ها یک روز بادبادک میشوند :)

آسمانـ سبز پر رنگ ...

الهی !
قد انقطع رجائی
عن الخلق
و " انت " رجائی

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ...

...
..

قرار نیست هرچیزی که مینویسم عین حقیقت باشد !
اینجا من نیست :) مطمئن باشید
مینویسم پس هستم

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

دیشب خواب میدیدم یکی بهم میگه تو دیگه نباید خودتو ببینی

تو آینه نگاه کن و چیزی نبین

و من توی آینه نگاه کردم

خودم بودم

اما خودمو ندیدم ...

ترسیده بودم ... دوباره نگاه کردم ... کمتر شده بودم ... 

همون صدا گفت باید بیشتر بتونی 

از خواب پریدم! ...


همون لحظم انگار داشت غرور منو میگرفت که خودمو تونستم نبینم

بیدار که شدم حالم از این “من” به هم خورد ...


#صرف‌ثبت‌ماجرا

  • کبوتر خاتون

چه کلاهی به سرم رفت ، کبوتر بودم 

یک نفر آمد و با شعبده خرگوشم کرد 


#کاظم_بهمنی


  • کبوتر خاتون
به نظر من تمام زنان یک سری ژن های خوب مشترک دارند ! یک سری روحیات خاص ... از بدو تولد خودشان را بروز میدهند ... از قبل تولد حتی! لگد های آرام تری به شکم مادرشان میزنند! از لحظه ی تولد هم مادام العمر درگیر دلسوزی و مادرانگی برای اطرافیانند ... حتی اگر مثل من مثال نقض عروسک بازی دخترها بوده باشید و در تمام دوران طفولیت با هیچ عروسکی نتوانسته باشید رابطه ی عاطفی برقرار کنید ، باز هم خاله بازی را رها نکرده اید و دو دستی به نقش اکرم خانم بودن و داشتن سه تا بچه ی قد و نیم قد و همسر اصغر آقای سبزی فروش بودن که از قضا خواهرتان در آن ایفای نقش میکرده و یا به نقش خود اصغرآقا چسبیده اید!! خاله بازی ها هم درونش پر بود از حس مداوا و مدارا و مادرانگی ... اما این ژن خوب های مشترک ما بانوان محترم هرکدام در موقعیت خودشان باید بروز پیدا کنند ، یعنی اگر شما محیط و بسترش را پیدا نکنید شاید یک سری از این خصوصیات در درون شما سربسته بماند تا آخر هم پیدایشان نکنید ! این همه مقدمه چینی کردم تا به این برسم که من این روزها با یکی از این ویژگی ها که به تازگی خود را درونم بروز داده دست و پنجه نرم میکنم ! همه ی مادر ها و خانم ها را دیده اید که یک سری روش و راهکار برای “خوددرمانی” و “بقیه اعضای خانوادشان درمانی” دارند! یعنی از قرص و دوا و گیاه سنتی برای رفع دل درد تا سرطان مجرای کلیه را از بَرَند!!! از قضا این روز ها که کمى بیشتر از خانمِ خانه بودنم میگذرد با گوشت و پوست و استخوانم تمام مادران و زنان سرزمینم را در این مسئله درک میکنم! چرا که ناخوداگاه مدام به دنبال مسائل پزشکى و سلامت از نوک ناخن شست پا تا منتهى الیه موهاى فرق سر یک انسان هستم و به صورت کاملا خودجوش در مورد قرص ها و ویتامین هاى مختلف تحقیقات گسترده اى را انجام میدهم تا بتوانم بزرگ ترین نعمت یعنى سلامتى را در خانواده ى کوچکمان برقرار کنم !!! میبینید؟! حتى میتوانید از این پست این نتیجه را بگیرید که هرکس را در شرایط خودش قضاوت کنید و تا جایش قرار نگرفته اید زیان در دهان نچرخانید😒 از این نکته که بگذریم دوباره به بحث ژن هاى خوب خانم ها میرسیم ! و اینکه اگر ما خانم ها با ظاهرسازى هاى مسخره ى امروزى که فریاد "مرد و زن در همه چیز یکجور و یکسان هستند" هم نوا و هم سو شویم و مدام بخواهیم اداى رفتارى را دربیاوریم که مطابق با جنس لطیف و حساس ما نیست ، جدى ترین صدمه اش را خودمان میخوریم چرا که تمامى ژن هاى خوب خودمان را سرکوب کرده ایم تا به چیزى برسیم که خودمان هم دقیقا نمیدانیم چیست !!!!!!!!!
  • کبوتر خاتون

دو روز پیش یک پسر دانشجوی ترم سوم حقوق دانشگاهمان صبح از خواب بیدار شد، حتما از همان ابتدای روز در فکرش تمام خاطراتش داشت دوره میشد ، حال بدش مدام به سلول هپایش رسوخ میکردند ، سیگار کشید پشت سیگار ، کاغذ کوچکی برداشت و چیزهایی که لازم بود تا همه بدانند را نوشت ... به آسمان نگاه کرد و حتما خاکستری ترین حالت ممکنش را دید ... کلاس اول را با کسالت شرکت کرد ، سیگارهایش تند تر دود میشدند ... کلاس دوم را نشست ... جزوه نوشت ... جزوه هایش را مرتب کرد ...داخل کیفش گذاشت ... از کلاس به سمت پشت بام دوید ... قفل را شکست و دوید ... و دوید ... و دوید ... 

دو روز پیش یک پسر دوید و دوید اما به خدا نرسید ...

دو روز پیش دانشگاه

در سکوتی فرو رفت

و عزادار سکوت مدامش در برابر فریادهای بی صدای پسرک شد ...

دو روز است که بهشتی عزادار شده و هنوز صدای سقوط از پشت بام دانشکده ی حقوق به گوش میرسد ...

  • کبوتر خاتون