دلم "نبودن" میخواست ...
یک نبودن بی بازگشت بی اثر بی خاصیت که نه به جایی بر بخورد نه کسی حسش کند ... نه خانی آمده و نه رفته ... شتر دیدی ندیدی ... یک کبوتر فراری که آزادش کنند و سراغش را نگیرند ... تعلق داشتن دست و پاگیر است ... خسته کننده است ... دنبال یک معجزه ام شاید ..
دلم "نبودن" میخواهد ...