نزدیک هفت سال پیش یک روز که توی سایت مدرسه نشسته یودیم گفتیم یک چیزی هست به اسم وبلاگ! مُد شده! ماهم بزنیم ! اهل فیس بوک و چت روم و یاهو مسنجر و این ها که نبودیم ... دل خوش کردیم به وبلاگی که در بلاگفا ساختیم! هر کدام یک وبلاگ به علاوه ی یک دانه هم مشترک ! ...
چرت و پرت مینوشتیم و اسمش را متون ادبی احساسی میگذاشتیم ... شعر کپی میکردیم ... درخواست کنندگان لینک و لایک را لبیک میگفتیم ... تا کم کم بر آن شدم یک وبلاگ سری بزنم ! سری از همه کس و هیچ کس! نوجوان بودیم و جویای نام ولی آنجا جویای گمنامی! اسمش شد “روزنامه های من” برای هر روز من که بیایم و دانه دانه اتفاقات روزم را مثل دفترچه خاطرات بنویسم ... هیچ خواننده ای نداشت و رفته رفته روز هایم را با جزئیات بیشتری تایپ میکردم ... تا اینکه اولین مخاطبینش پیدا شدند ... با همه شان کم و بیش در ارتباطم و دوست ... بهترین دوستان مجازیم را از همانجا دارم ... دنیایی داشتیم بین خودمان ... اسم مستعار “خود خود خودم” را گذاشته بودم که خود سانسوری و اینها در کار نباشد ...آن وبلاگ را حذف کردم ... با تمام دلخوشی ها و ناخوشی هایش ... با تمام روزهای خوب و بدش ... با تمام دوستی ها و مسخره بازی هایش... به هزار و یک دلیل...
آمدم از پروفایل اولین وبلاگ زندگیم بگویم که این همه از روزنامه ها نوشتم! وبلاگ اولم خرده ریز ذهن بود! اسمش را میگویم ... الان دیدم در پروفایلم در آنجا یه قسمت بی علاقگی ها نوشتم! چقدر آدم تغییر میکند ... لیست بی علاقگی هایم این ها بوده :) :