نامه ها یک روز بادبادک میشوند :)

آسمانـ سبز پر رنگ ...

نامه ها یک روز بادبادک میشوند :)

آسمانـ سبز پر رنگ ...

الهی !
قد انقطع رجائی
عن الخلق
و " انت " رجائی

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ...

...
..

قرار نیست هرچیزی که مینویسم عین حقیقت باشد !
اینجا من نیست :) مطمئن باشید
مینویسم پس هستم

دوران دبستان خیلی مسخره ای داشتم ! همیشه دلم برای مامانم تنگ میشد ... بازیگوش بودم اما انگار یک سره یک نیروی مزخرفی از آن مدرسه ی کذایی سرکوبم میکرد ... واضح تر اینکه از مدرسه ی دبستانم متنفر بودم و شاید حتی بیشتر ! به نظرم اینکه از کوتاه قد ترین و بدبخ ترین شاگردان کلاسمان هم بودم باز تقصیر همان مدرسه ی گند است ... هیچ کدام از استعدادهایم را درک نکردند و یک سره خفه مان کردند ... ! تا رسیدم به راهنمایی ... دیگر وقتش بود از آن جهنم مجسم به یک بهشت بالفعل بروم! نه اینکه بگویم مدرسه ی راهنمایی و دبیرستانم (که هردو یکی بودند) بهشت مجسم بود و معلم ها حوری پری ... اما خب در راهنمایی یک هژده سانتی قد کشیدم و شدم از بلندان ته نشین کلاس! سالی چاهار تا مسابقه ی منطقه و استان بود که برنده میشدم ... حتی یک سال شدم بهترین دختر مدرسه که قصه ها داشت :)) و البته ازدواجم که دبیرستان رفتن هایم ، شد مسببش :) همه ی این حرف ها را گفتم تا گفته باشم مدرسه چیز بسیار بسیار مهمیست! در انتخاب آن دقیق و کوشا باشید اما دبستان اندک ارزشی ندارد ، وقتتان را تلفش نکنید :دی از راهنمایی به بعد 


#کاملا جدی

#کاملا عادی

#از مباحث روانشناسی تربیت که دیروز امتحانش بود


  • کبوتر خاتون