نامه ها یک روز بادبادک میشوند :)

آسمانـ سبز پر رنگ ...

نامه ها یک روز بادبادک میشوند :)

آسمانـ سبز پر رنگ ...

الهی !
قد انقطع رجائی
عن الخلق
و " انت " رجائی

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ...

...
..

قرار نیست هرچیزی که مینویسم عین حقیقت باشد !
اینجا من نیست :) مطمئن باشید
مینویسم پس هستم

میبینى؟اون حفره ى هول آور گوشه ى قلبم اذیتم میکنم ! "تو" رو چطور؟

حال عجیبى ندارم ... یه روتینِ روزمره ى کنج خلوت گزیده شدم که نه گِرْیٓم هیجانى داره و نه خندم ! جالبه نه؟! میشه به عنوان یه پدیده ى نوظهور در جوامع "خوشى زدگانِ زیر دل " بیانم کرد ... :) یا میشه انقدر منو از نزدیک دید و جزئیاتمو حس کرد که بشه فهمید این بى هیجانى از یه نواختیه ! از کاراى مسخره ى هرروزست ! به خاطر یه دانشجوىِ خانه دارِ متاهلِ متفکرِ متشخصِ همسرِ فرزندِ عروسِ خواهرِ جارىِ زن برادرِ نوه ى خواهرزاده ى برادرزاده ى فلانِ بیسارِ بهمان بودنِ صرفه! میشه ازم خیلیم دورتر بود ... جورى که منو یه آدم ناشکرِ نمک نشناس دونست که براى لحظه لحظه ى نفس کشیدنش به جاى سجده ى شکر ، کُنج غم گزیده و یه کافر کفرانِ نعمت گوىِ تام دونست :) کاراى مسخره ى توى فیلما رو بیاریم تو زندگیمون چى میشه؟ اینکه دو لقمه کمتر بخوریم اما دو ساعت بیشتر گپ بزنیم،فیلم ببینیم،قدم بزنیم،یه کوه بریم،توى حموم آواز بخونیم،هیجان داشته باشیم،سورپرایز کنیم سورپرایز بشیم ، از کتابایى که خوندیم برا هم تعریف کنیم،از خستگى نگیم ، چشامون بخنده ،یهو دلو بزنیم به دریا و کوه و جنگل و بیابون ، انقد سیستمى فکر نکنیم ... انقدر نخوایم منطقى بریم جلو ! دلمونم حرف داره!همه چیز درست پیش نره!اصن ما بهترین نباشیم! اما خودمون باشیم! به خاطر "زندگى" زندگى کنیم ... نه به خاطر درس و کار و این و اون! به خاطر خدا ... به خاطر "هم" زندگى کنیم ...

میبینى؟ این چار تا خط منو از خودم متنفر تر میکنه!ترسوترم میکنه! "تو" رو چطور؟

  • کبوتر خاتون