ازدواج چیز عجیبیه ... از لحظه ای که واردش میشی شرایطت کلا تغییر میکنه ... مطابق با شرایط ; نوع رفتار و مسئولیت هاتم عوض میشه ... از هر جنبه ای میشه نگاهش کرد ... یکی میگه خیلی مسئولیت گردن آدم میندازه و سخته و بذار تا جوونیم حال کنیم و رها! باشیم ... یکی دیگه به عنوان یه وظیفه ی انسانی نگاهش میکنه و یکیم ممکنه فقط جهت تنوع یا صرفا به خاطر ترس از تنهایی تن به ازدواج بده ... اما به نظر من ازدواج علاوه بر اینکه خیلی مسئولیت داره و اتفاق بزرگی توی زندگی ایجاد میکنه به همون اندازه توی رشد و تعیین مسیر و سوگیری به سمت هدفی که باید توی زندگیمون داشته باشیم کمکمون میکنه ... هیچ کس نمیتونه منکر سختیا و پیچ و خمایی که ازدواج برای آدم میاره بشه ... نباید به ازدواج با یه دید آرمان گرایانه نگاه کرد ... اما اینم نباید فراموش کرد که هیچ شیرینی و زیبایی و خوشبختی بدون سختی به دست نمیاد ... که اگر هم بیاد سریع از دست میره و تلخ تر از زهر میشه ...
و مهم تر از اون اینو نباید فراموش کنیم که " لقد خلقنا الانسان فی کبد " ... :)
خودمونو از ازدواج نترسونیم !
اینکه حالا بذار خوش باشیم و زندگی کنیم بهانه ی خوبی برای ازدواج نکردن نیست :)) بعد از ازدواج "زندگی" معنی قشنگ تری میگیره
پاورقی : این مطلب در مورد یک ازدواج خوب خدایی صدق میکنه و لاغیر
پاورقی : توی دفترچه خاطراتم نوشته بودم از وقتی ازدواج کردم خوردن و خوابیدنمم هدفدار شده .....
#ری پست