نامه ها یک روز بادبادک میشوند :)

آسمانـ سبز پر رنگ ...

نامه ها یک روز بادبادک میشوند :)

آسمانـ سبز پر رنگ ...

الهی !
قد انقطع رجائی
عن الخلق
و " انت " رجائی

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ...

...
..

قرار نیست هرچیزی که مینویسم عین حقیقت باشد !
اینجا من نیست :) مطمئن باشید
مینویسم پس هستم

انگار گـــٓرد دلتنگى و بغض پاشیده باشند روى دلم، تو انگار کن یک غم عجیب چمبره زده دور قلبم و وِل کن نیست و هِى فشار میدهد و دلم را تنگ و تنگ تر میکند

ترس از دست دادن انقدر سخت است که تا سلول سلول استخوان هایم نفوذ کرده و میسوزانتشان

عجیب ناخوشم ... ناخوشم از دیروز و آن دوازده نفرى که امروز سر سفره ى خانواده هایشان نیستند

دلم به هق هق میفتد وقتى که دخترک جوان تازه نامزد شده را میفهمم که دلبـر و دلـدارش را دیروز از او گرفتند ... مادرش ...

آخ که چقدر درد دارد صبح که پدرت ، همسرت از خانه بیرون مى آید با هزار فکر و امید چشم به راهش باشى ، نور قلبت براى آمدنش سو سو کند و به جاى خودش خبر شهادتش نصیبت شود ... شهید باغبانى که با خون خودش گل هاى باغچه اش را آبیارى کرد.

و چه خوب گفتند آقایمان امیرالمومنین(ع) که ما قدر نعمت سلامت و امنیت را نمیدانیم مگر به از دست دادنشان!

خانه ى ذهنم بهاری نیست ... 

به دور از هر جنجال سیاسى

دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست ...





هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشقــ

نثار ارواح پاکشان

  • کبوتر خاتون