نامه ها یک روز بادبادک میشوند :)

آسمانـ سبز پر رنگ ...

نامه ها یک روز بادبادک میشوند :)

آسمانـ سبز پر رنگ ...

الهی !
قد انقطع رجائی
عن الخلق
و " انت " رجائی

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ...

...
..

قرار نیست هرچیزی که مینویسم عین حقیقت باشد !
اینجا من نیست :) مطمئن باشید
مینویسم پس هستم

اگر فیلم inception را دیده باشید (اگر ندیدید نصف عمرتان تباه شده!) میبینید که الهام کردن و یا القا کردن یک فکر و عقیده و باوراندن آن به یک فرد چقدر سخت و خاص است ! وارد کردن باور جدید به باور های او و یا عوض کردن عقایدش سخت تر از دزدیدن باورهاست ! 

حالا شما یک فیلم را تصور کنید ... یک فیلم قوی با تاثیر عمیق و داستان جذاب ... در عرض حداکثر دو ساعت و نیم سه ساعت ، ممکن است تمام تصور شما را نسبت به یک موضوع صد و هشتاد درجه بچرخاند ... یک موضوع جالب را برای شما آنقدر قبیح نشان دهد که سمت آن با تنفر بروید و یا موضوع زشتی را برایتان زیبا جلوه دهد و شما هم به نرمی آن را میپذیرید و کم کم تاثیر میگیرید ... 

القصه اینکه من هم در تماشای فیلم ها از این موضوع خیلی غافل بودم و خودم را یک سختِ نفوذناپذیر میدیدم که فکر میکردم فیلم دیدن برایم تنها چیزی که ندارد تغییر عقیده و نظر نسبت به یک مسئله است ! تا اینکه ژاندارک را دیدم ! تا قبلش فکر میکردم که ژاندارک یک قدیس فرانسوی بوده که در جنگ ها با قدرت خاص الهیش فرانسوی ها را از شر انگلیسی ها نجات میداده اما فیلم جوری به طور زیرپوستی القا میکرد که او فقط یک دختر ۱۹ ساله ی مالیخولیایی (اما واقعا شجاع شاید هم کله شق و گستاخ !) بود که پیروزی هایش اندکی شانسکی و یهویی بود و تمام الهامات و احساساتی که فکر میکرد از جانب خدا به او میرسد و او انتخاب شده است را زیر سوال برد و در آخر خودش هم در  توهم درست یا غلط بودن راه و گفته هایش سوخت و معلوم نشد حزب خدا بود یا شیطان و یا یک عقده ای دیوانه که چون صحنه ی تجاوز به خواهرش را دیده بود روی روح و روانش اثرات منفی گذاشته بود و توهم های پشت هم میزد !

فیلم هایی از این دست کم نیستند ... فیلم هایی که میخواهند ما را از چیزی که باورمان هست دور کنتد ... باورهای اساسی تر که جای خود ... کتاب ها هم از این قاعده مستثنی نیستند و شاید تاثیر عمیق تری هم داشته باشند ! مثلا کتاب “کیمیا خاتون” ! که بعد از آن من دیگر نتوانستم مولانا و بالاخص شمس را با نگاه مثبتی دوست داشته باشم و تنها به اشعار مولوی اکتفا میکنم ...

شما هم با همچین فیلم و کتاب هایی مواجه شده اید که تاثیرش در جا به چشمتان آمده باشد ؟!


#شماچطور؟چه‌کتابی‌چه‌فیلمی؟

#بامادرمیان‌بگذارید

#نقدفیلم

#نقد‌کتاب

#معرفی‌فیلم‌و‌کتاب


  • کبوتر خاتون

نظرات  (۴)

  • -دایناسو ر-
  • چند ماه پیش تو کتابخونه چشمم به کتاب نقد و بررسی زندگی پائولو کوئیلو و آثارش خورد، چون پائولو کوئیلو یکی از نویسنده های محبوبم بود، کتاب رو برداشتم. همون اوایل کتاب از ادامه اش منصرف شدم و کنار گذاشتمش. کتاب جز کتاب های اندیشه ها و مذاهب نوظهور (اگه اشتباه نکنم عنوانشو) بود که هفت جلده و تو هر جلد به بررسی یکی از مذاهب نوظهور پرداخته شده. و من احساس کردم نویسنده کتابی که دست من بود، برخلاف گفته خودش تو مقدمه مبنی بر این که صرفا زندگی و آثار کوئیلو رو بی طرفانه شرح میده و در واقع خود خواننده ست که نتیجه میگیره، خیلی غرض ورزانه و با دخالت نظر خودش کتاب رو نوشته.
    پائولو کوئیلو برای من فقط یه نویسنده بود که بعضی آثارشو دوست داشتم و موقع خوندنشون لذت میبردم، کاری با بقیه چیزا نداشتم، اما بعد خوندن چند صفحه از این کتاب و با وجود روشن بودن موضع کتاب دیدم نسبت به کوئیلو و آثارش تیره شده کمی، که خب چون کتاب رو منطقی و با پایه و اساس نمیدونستم خوشایندم نیست. 

    + با خوندن پستت یاد "ممتیک" افتادم.
    پاسخ:
    کتابا خیلی این کار ناجوانمردانه رو با آدم میکنن!
    حالا کتابی که بعدا فیلمشو ببینی! اون دیگه واویلاست! چون ممکنه توی کتاب از یه شحصیت خوشت بیاد اما بعد دیدن فیلم ازش متنفر شی! یعنی هر کدوم هرجور دلشون بخواد باهات بازی میکنن ؛))

    + کارگردانش کیه؟
  • -دایناسو ر-
  • من کلا فقط آن شرلی و بابالنگ دراز هم کتابشو خوندم و هم دیدمشون :)  خوشبختانه برام این مسئله پیش نیومده.
    آره هر کدوم هر جور دلشون بخواد با ادم بازی میکنن، بهترین کار همینه که تو عنوانت گفتی.
    + متاسفم :) چون خیلی یهویی و بد گفتم درست متوجه نشدی... 
    ممتیک و مم همین چیزیه که ازش صحبت کردی؛ مم یه فکر، عقیده یا نگرشه که تو ذهن ماست و میتونیم به بقیه منتقلش کنیم. یا به عبارتی همین مم ها ذهن ما رو میسازن.
    در واقع میخواستم بهت بگم اگه دوست داشتی درباره اش سرچ کنی اما چون مطمئن نبودم که پستت در همین باره است، ادامه جمله ام رو پاک کردم :د :) 
    پاسخ:
    اونا که خیلی خوبن؛)) 

    +😂😂😂 چقد من خنگم
    دستت درد نکنه دمت گرم
    سلاااام
    اون موقه چیزی تو ذهنم نبود الان یادم اومد: کتاب رنج مقدسD:
    پاسخ:
    :))
    موضوعش چیه؟
    یه دختریه که در شرف ازدواجه برادرش هم داره ازدواج میکنه،همزمان از گذشتشون هم گفته میشه بدرشون هم نظامیه و میره سوریه...بیشتر چالش های فکری این دوتا جوون رو مطرح میکنه
    کتاب مذهبیه...
    :)
    پاسخ:
    لازم شد بخونم :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">