نامه ها یک روز بادبادک میشوند :)

آسمانـ سبز پر رنگ ...

نامه ها یک روز بادبادک میشوند :)

آسمانـ سبز پر رنگ ...

الهی !
قد انقطع رجائی
عن الخلق
و " انت " رجائی

ز همه دست کشیدم که تو باشی همه ام ...

...
..

قرار نیست هرچیزی که مینویسم عین حقیقت باشد !
اینجا من نیست :) مطمئن باشید
مینویسم پس هستم

همه ی ما گرفتار یک سری نوستالژی و خاطره هستیم که با یادآوردنشان یک آه بلند روی لب و توی دلمان جا خوش میکند ... که وقتی بی حال تریم حتی اشکمان را هم جاری میکنند ... یک حس و حال خاص و شور عجیبی توی این خاطرات موج میزنند ... ماه رمضان آن سال ... دوستان و دوستی هایی که خاص بودند و الان به کمرنگ ترین شکل ممکن ادامه دارند ... پیدا شدن سر و کله ی یک آدم خیلی عجیب وسط زندگی و ناپدید شدن عجیب ترش ... ویلای نوشهر ... تفرش و شب پر از ستاره اش ... حتی ان بلاگفای لعنتی و حرف های گفته و نگفتمان ...

این قسمت از آهنگی که پلی شده و دارد دیوانه ام میکند ...


+ شما چطور؟

  • کبوتر خاتون

نظرات  (۸)

  • . زیزیگلو
  • منم همینطور... فکر میکنم همه یه سری خاطرات دارن که با فکر کردن بهش میتونن آه بکشن... یا با یادآوری یه سریاش بخندن... یا دلشون بخواد بعضیاش دوباره تکرار شه یا هنوزم ادامه داشته باشه... دلشون تنگ میشه واسه وقتایی که همه چی خوب پیش میرفت و یهو نفهمیدن چی شد که خراب شد... دلشون بچگی و سادگیشونو بخواد حتی! 
    مزخرفه ولی باید قبول کنیم یه همچین چیزایی واسه خیلیا وجود داره
    پاسخ:
    میبینی مهسا ... 
    مزخرفه ولی باید قبول کنیم ...
  • زیـ^ـــ^گما !!
  • میدونی..همه ی ما گرفتار یک سری نوستالژی و خاطره هستیم که با یادآوردنشان یک آه بلند روی لب و توی دلمان جا خوش میکند ...خب قطعا منم از این مسئله مبری نیستم...

    دقیقا مثل آدم هایی که یک روز آن قدر پررنگ بودند که امکان حذفشان به نظر صفر می آمد اما حالا، شاید احتمال حضورشان صفر باشد!

    فیلم های مدرسه،آدم های از دست یا از یاد رفته...

    خاطره ها خوبن اما تر.وقتی زیاد به آن ها پروبال میدهی، مغزت نم میکشد و این نم تا خود چشم رسوخ پیدا کرده و گاهی از آن چکه هم میکند...

    پاسخ:
    این نم کشیدن و چکه کردن از چشمو خیلی خوب گفتی ...
    حضور در حد صفر هم که اصن هیچی ..
  • ماهی قرمز
  • شدیدن شدیدن برای من هم اینطوره ...
    خاطرات ...

    پاسخ:
    خاطراتی که دیگه امیدی به تکرارشون نیست حتی ...
    اما وقتی دوست نداری حتی یه گوشه ی کوچیک از خاطراتت یادت بیاد...
    این یعنی فاجعه...
    پاسخ:
    سخت میشه اینجوری
    اووف دلم برا اون روزایی که یه زینب بود و یه مهدیه و کل رضویه تنگ شده،اعتکاف اون سال چقد سال حال داداا:))
    یادش بخیر و گرامی باد
    پاسخ:
    اخ مهدیه ... من بعضی وقتا از دلتنگی اون روزا و خنده های مسخره ی بیش از حدمون گریم میگیره حتی
    چقد بی بهونه سرخوش بودیم و از شدت خنده و مسخره بازی و بیخیالی دلمون خوش بود :))
    اعتکاف که اصن نگووووو :")

    بوس تو روحت دختر یاد خوب چیزایی انداختیم
    خاطره ها واقعن میتونن آدمو نابود کنن.من اینقدر دیوانه ام که یه وقتایی به خاطر خاطره هایی که خودم هیچوقت نداشتم و مثلن مامانم تعریف میکنه بغضم میگیره
    پاسخ:
    مریم منم از خودت بدون :)))

  • الـ ه ـام 8 عـظـیـمـی
  • رفاقتهای عجیب نوجوانی... باهم کتاب خوندن، بیرون رفتن، خوراکی خوردن، درس خوندن حتی... و شکل گرفتن در این رفاقت...
    هعی...
    پاسخ:
    گذشته هایی که گذشت :)
    خب گمون نکنم از من خاطره یا نوستالژی ای به یاد مونده باشه،
    پس انتظارندارم لحظه های خوب بام باشه:))


    یاعلی...
    پاسخ:
    مگه میشه مگه داریم ؟ :))

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">